دستهای از جنایتکاران پس از ربودن دختر بالرین یک شخصیت قدرتمند در دنیای زیرزمینی، به عمارتی دور افتاده پناه میبرند، غافل از اینکه با دختری معمولی روبرو نیستند و در این عمارت محبوس شدهاند.
اسکروچ مردی خسیس و بداخلاق که در آستانه کریسمس با تنگ نظری خود قلب منشی همیشه وفادارش را می شکند و در شب کریسمس طبق معمول تنهاست تا اینکه ارواح کریسمس به سراغ او می آیند و او را با خود در سفری طولانی همراه می کنند تا چشم او را به اعمال زشتش باز کنند...
در این فیلم مستند به اعماق اقیانوس آرام می روید و از نزدیک با زیبایی های بی نظیر آن و اطرافش مواجه می شوید. تصاویری که می تواند هر بیننده ای را ترغیب کند که ساعت ها به نظاره بنشیند و از این مناظر طبیعی لذت ببرد. این فیلم مستند آب های جنوب استرالیا و اطراف آن را هدف قرار داده است و به بیننده امکان کنجکاوی در اعماق این آب ها را می دهد تا از نزدیک با زندگی جانورانی که در سکوت در آنجا زندگی می کنند آشنا شود...
«والتر اسپارو» (جیم کری) غرق در رمانی می شود که گمان می کند درمورد او نوشته شده است. هرچه بیشتر درگیر این رمان می شود، تشابهات بیشتری بین آن رمان و زندگی خودش کشف می کند...
«دیک هارپر» (کری) از کار بی کار شده و او و همسرش «جین» (لیونی)، باید روش های جدیدی برای تأمین مخارج زندگی مرفه شان پیدا کنند. چندی نمی گذرد که این دو راه حل اساسی را برای گشودن گره زندگی شان پیدا می کنند: دزدی...
والدین سه کودک از خانوادهای ثروتمند در آتش سوزی کشته شدهاند. یکی از خویشاوندان دورشان سرپرستی آنان را به عهده می گیرد، اما آنها خیلی زود در میابند که او در پی کشتن آنها و به دست آوردن ثروتشان است...
«بروس نولان» (کری) خبرنگاری تلویزیونی در یکی از آن روزهای پر از بدبیاری اش، از کوره در می رود و به خداوند به خاطر آن که روزگارش را چنین پر مصیبت ساخته، گله می کند. اما در کمال شگفتی خداوند بر او ظاهر می شود و این فرصت را در اختیارش گذاشته می شود که دریابد خداوند چه مسئولیت های عظیمی به عهده دارد...
سال، ۱۹۵۱ «پیتر اپلتن» (جیم کری) ، فیلم نامه نویس فیلم های رده ی «ب» هالیوود، در فهرست سیاه کمیته ی فعالیت های ضد امریکایی سناتور مکارتی قرار گرفته است. او با اتومبیلش از بالای پلی در خارج شهر به رودخانه سقوط می کند و سپس در حالی که گذشته ی خود را فراموش کرده روی ماسه های ساحلی به هوش می آید. پیرمردی او را پیدا می کند و به لوسن، شهری در آن نزدیکی می برد. در لوسن «اپلتن» را با جوانی که در دوران جنگ جهانی دوم ناپدید شده، عوضی می گیرند و ...
«گرینچ» (جیم کری) سال ها پیش در هوویل به دنیا آمده، اما قیافه ی ترسناک او و همین طور علاقه ی بی حد و حسابش به «مارتا می» (بارانسکی) - که ذره ای به «گرینچ» علاقه ندارد - باعث شده از آن سرزمین رانده شود. از آن زمان تا کنون، «گرینچ» کینه ی مردم هوویل را به دل داشته و حالا فرصت انتقام فرا رسیده است...