پس از انتخاب پو به عنوان رهبر معنوی دره صلح، او باید اژدها جنگجوی جدیدی را پیدا و آموزش دهد، در حالی که یک جادوگر شرور قصد دارد تمام ابرشرورانی را که پو به دنیای ارواح فرستاده، دوباره احضار کند...
«والتر اسپارو» (جیم کری) غرق در رمانی می شود که گمان می کند درمورد او نوشته شده است. هرچه بیشتر درگیر این رمان می شود، تشابهات بیشتری بین آن رمان و زندگی خودش کشف می کند...
«دیک هارپر» (کری) از کار بی کار شده و او و همسرش «جین» (لیونی)، باید روش های جدیدی برای تأمین مخارج زندگی مرفه شان پیدا کنند. چندی نمی گذرد که این دو راه حل اساسی را برای گشودن گره زندگی شان پیدا می کنند: دزدی...
والدین سه کودک از خانوادهای ثروتمند در آتش سوزی کشته شدهاند. یکی از خویشاوندان دورشان سرپرستی آنان را به عهده می گیرد، اما آنها خیلی زود در میابند که او در پی کشتن آنها و به دست آوردن ثروتشان است...
«بروس نولان» (کری) خبرنگاری تلویزیونی در یکی از آن روزهای پر از بدبیاری اش، از کوره در می رود و به خداوند به خاطر آن که روزگارش را چنین پر مصیبت ساخته، گله می کند. اما در کمال شگفتی خداوند بر او ظاهر می شود و این فرصت را در اختیارش گذاشته می شود که دریابد خداوند چه مسئولیت های عظیمی به عهده دارد...
سال، ۱۹۵۱ «پیتر اپلتن» (جیم کری) ، فیلم نامه نویس فیلم های رده ی «ب» هالیوود، در فهرست سیاه کمیته ی فعالیت های ضد امریکایی سناتور مکارتی قرار گرفته است. او با اتومبیلش از بالای پلی در خارج شهر به رودخانه سقوط می کند و سپس در حالی که گذشته ی خود را فراموش کرده روی ماسه های ساحلی به هوش می آید. پیرمردی او را پیدا می کند و به لوسن، شهری در آن نزدیکی می برد. در لوسن «اپلتن» را با جوانی که در دوران جنگ جهانی دوم ناپدید شده، عوضی می گیرند و ...
«گرینچ» (جیم کری) سال ها پیش در هوویل به دنیا آمده، اما قیافه ی ترسناک او و همین طور علاقه ی بی حد و حسابش به «مارتا می» (بارانسکی) - که ذره ای به «گرینچ» علاقه ندارد - باعث شده از آن سرزمین رانده شود. از آن زمان تا کنون، «گرینچ» کینه ی مردم هوویل را به دل داشته و حالا فرصت انتقام فرا رسیده است...
داستان فیلم از دوران کودکی اندی کاوفمن تا کلوپهای کمدی و نمایشهای تلویزیونی که باعث معروفیتش شد به تصویر کشیده است، همچنین شامل اجراهای خاطره انگیزش در پخش زنده شنبه شب، آخر شب با دیوید لدرمن (Late Night with David Letterman)، جمعهها (Fridays (TV series، و نقش او در طنز تلویزیونی تاکسی به عنوان Latka Gravas میباشد...
«استیون» (برادریک)، پس از جدایی از «رابین» (مان) احساس غم و تنهایی می کند. او در آپارتمان جدیدش با «چیپ» (کری) که برای نصب تلوزیونی کابلی آمده، آشنا می شود و با این شخصیت سمج و غیر قابل تحمل و دوستی عمیقی به هم می زند...